معماری درون صنایع دستی
هیچ دانی نازنینم می توانی / راحت اسرار سعادت را بدانی رمز خوشبختی انسان نسیت جز این / مهربانی ، مهربانی ، مهربانی . . .

سیمرغ در شاهنامه.سیمرغ و حمزه.سیمرغ و بازرگان.منطق الطیر. سیمرغ یا جبرئیل؟

 

سیمرغ

 

 

برای ما ایرانیان، سیمرغ از تمام مرغان افسانه ای بیشتر شایان توجه است.زیرا با نام این پرنده عجیب به وسیله اوستا، کتاب دینی باستانی خویش ، آشنا شده ایم.

در کتاب هفتم اوستا آمده است « سئنه صد سال پس از ظهور دین(زرتشت) متولد شد و دویست سال پس از ظهور دین در گذشت » . محققان سئنه را به شاهین و عقاب ترجمه کرده اند... و بی شک بین دو مفهوم سئنه اوستایی و سیمرغ فارسی رابطه ای وجود دارد.  یکی از خردمندان روحانی عهد باستان که نام وی سئنه- از نام پرنده مزبور اتخاذ شده بود،  روحانی مهمی بود که به طبابت نیز شهرت داشت. بعد ها سئنه ( نام روحانی مذکور) را به معنی لغوی خود (نام مرغ) گرفتند و جنبه پزشکی او را که در اوستا به درختی که آشیانه مرغ سئنه بوده مربوط است، در خدای نامه و شاهنامه به خود سیمرغ دادند.

چنان که در بهرام یشت آمده « کسی که استخوان یا پری از این مرغ دلیر(ورغن = سیمرغ) با خود داشته باشد هیچ مرد دلیری او را نتواند براندازد، آن پر، او را هماره نزد کسان گرامی دارد». در مینو خرد آمده است « آشیان سین مرغ (= سیمرغ) بر درخت هورسپ تخمک است. هر گاه سین مرغ از آن برخیزد هزار شاخه از آن درخت بروید و چون بر آن نشیند هزار شاخه از آن بشکند و تخم هایش پراکنده گردد».

عطار، با لفظ سیمرغ (سی + مرغ)  بازی لطیفی کرده است و معروفترین منظومه خود را بر آن نهاده است. اما (سی) در آغاز کلمه به معنای عدد نسیت. سیمرغ در اصل (سینمرغ) بوده و (سین) در زبان باستان به معنی باز بوده است. بنا بر این سینمرغ به معنای باز شکاری است.

در زبان عربی معادل سیمرغ «عنقا» است. زکریای رازی عنقا را چنین وصف میکند: بزرگترین مرغان است و گویند فیل و کرگدن را برباید، و گویند در قدیم الزمان میان حیوان بودی و چون خباثت او بسیار شد مردم از او متألّم میشدند، تا یک بار عروسی بربود؛ یکی از پیغمبران دعا کرد، حق تعالی او را از میان ببرد و در بعضی از جزایر بحر محیط است، جایی که بنی آدم آنجا نرسد و گویند در آن جزایر حیوانات هستند و عنقا از آنان صید نکند؛ زیرا که ایشان در اطاعت عنقا باشند و از ایشان صید نکند؛ الا ماهی عظیم و اژدهایی و پاره ای از آن بخورد و باقی برای حیوانات گذارد. واگر کسی در دریا گم شود عنقا او را به راه آورد. 

 

سیمرغ در شاهنامه

 

 سیمرغ که نخست بر درخت هروسپ تخمک آشیان داشت، به روایت فردوسی؛ هنگام زاده شدن زال از مادر به البرز کوه نقل مکان کرده بوده است و در نهایت به قله قاف رفت. و این هم داستان.

سام نریمان ماه رویی در شبستان داشت و از او به آوردن فرزندی امیدوار بود. ماه روی از سام بار گرفت و پسری زاد سپید موی. جهان پهلوان از دیدن فرزند سپید موی سخت غمگین گشت و از نوزاد خود روی بتابید. سپس زال را به کوه دماوند بردند که جایگاه سیمرغ بود.سیمرغ که در پی غذا برای جوجه های خود بود زال را یافت و به لانه برد. بچه گان سیمرغ را مهر جنبید و از خوردن او پرهیز کردند.سیمرغ برای تغذیه زال نازک ترین شکار ها را برمی گزید و خونشان را در گلوی نوزاد می ریخت تا آن کودک خرد پرمایه گشت و مردی سروبالا شد. از حال وی به سام آگهی رسید و بر اثر خوابی ترسناک روی به البرز کوه آورد و خواستار فرزند شد. اما بر شدن به بالای کوه امکان پذیر نبود. ناگزیر سیمرغ پس از آنکه زال را به رفتن نزد پدر راضی کرد، او را از ستیغ کوه بر گرفت و نزد پدر نهاد. زال علاوه بر سخن گفتن که از سیمرغ فرا گرفته بود ، دانش های بسیار نیز از او آموخته بود . نام دستان را نیز سیمرغ بر وی نهاد. در هنگام وداع سیمرغ چند پر خویش را به زال داد که در هنگام سختی آتش زند. از این پس هر گاه زال در کاری فرو میماند پر سیمرغ را به آتش می نهاد.

اولین بار به هنگام زاده شدن رستم چون زادن پهلوان زاده ای بدان تن و توش نه تنها دشوار بلکه نا ممکن بود، زال از سیمرغ استمداد کرد. دستوراتی که سیمرغ برای زاده شدن رستم به زال داد بسیار شبیه عمل سزارین امروزی است. و رستم به مدد دستورات سیمرغ سالم به دنیا آمد.

با دیگر در رویارویی رستم و اسفندیار است که چون رستم از مصاف با اسفندیار رویین تن فرو ماند، زال از سیمرغ کمک خواست . سیمرغ پر خویش را به وی داد که بر زخمهای رستم بمالد تا شفا یابد. سپس رستم را به مکان درختی(هروسپ تخمک) راهنمایی کرد و به او گفت که تیری با دو پیکان و سه پر از چوب درخت مذکور بسازد و به چشمان اسفندیار که تنها نقطه آسیب پذیر وی بود بزند. در نهایت سیمرغ به دست اسفندیار کشته میشود.

 

سیمرغ و حمزه

 

در افسانه ها و داستانهای عامیانه فارسی ماجراهای تازه برای سیمرغ پدید آمده است . یکی از این گونه ماجراها سرگذشت سیمرغ است با حمزه بن عبد المطلب عمّ رسول اکرم .

در داستان بیست و سوم و بسیت و چهارم این مجموعه دو حادثه برای حمزه روی میدهد که در یکی سیمرغ به یاری وی می آید و در دیگری به تیر حمزه جان می سپارد. در تحریر جدیدتر قصه حمزه، این ماجرا صورت دیگری به خود گرفته است.در آنجا حمزه اژدهایی را که از درخت بالا میرفت و قصد خوردن جوجگان سیمرغ را داشت میکشد و پاره پاره کرده و نزد جوجگان می افکند.و سیمرغ به پاس این نیکی او را بر پشت خویش گرفته و از هفت دریا میگذراند.

ظاهراَ این هفت دریا تمام دریای آب نبوده است. یکی از این دریاها دریای آهن ربا است که چون حمزه خنجری با خود برداشته بیم آن دارد که خود و سیمرغ در دریا غرق شوند و ناگزیر خنجر را به دریا می اندازد. چون سیمرغ از حمزه خواستار خدمتی میشود، حمزه بدو میگوید مرا به آدمیزاد برسان و سیمرغ در جواب میگوید «من به جهت قضا و قدر شرمنده ام، به آدمی زاد نمیتوانم آمد، اگر در قاف کاری داری بگو. امیر گفت کاری ندارم»  سپس سیمرغ پر خوش را به او میدهد که بر پیشانی ببندد. قدری که حمزه راه میرود مرغی میبیند از سیمرغ بزرگتر که به امیر حمله میکند.امیر او را به خم کمند در آورد. آن مرغ به زبان در آمده گفت، دلاور من پر سیمرغ را در سر تو دیدم گفتم البته قصد او کرده ای. امیر نیکی که به سیمرغ کرده بود بیان کرد و مرغ را رها کرده روانه شد.....

 

سیمرغ و بازرگان

 

یکی از بازرگانان حکایت کرد که در دریا گم شدیم، سوادی عظیم دیدیم چون ابری؛ ملاحان گفتند آن سیمرغ است. جهد کردند تا بر آن سوار شدند، آن گاه آواز برداشتند و سیمرغ در هوا میرفت و ما مرکب در سایه او میراندیم؛ و گویند عمر او را کسی نداند. چون بیضه نهد (تخم بگذارد) المی سخت بدو رسد. باید نر برود و آب به منقار آورد و او را حقنه کند تا بیضه نهد. آنگاه نر او را در زیر پر گیرد و ماده به طلب صید رود و به مدت صد و بیست و چنج سال بیضه آورد و هر سال یک بیضه آورد و بیضه او به بزرگی یک خانه باشد.چون بچه آورد نر باشد ماده هیزم بسیار جمع کند و نر پر خود را بر آن هیزم ها زند و برافروزد تا سوخته شود و آن بچه نر جفت ماده شود و اگر بیضه ماده بود هم چنین کند.

منطق الطیر

منطق الطیر عطار داستان سفر گروهی از مرغان به راهنمایی هد هد به کوه قاف برای رسیدن به آستان سیمرغ است. هر مرغ به عنوان نماد دستهٔ خاصی از انسان‌ها تصویر می‌شود. سختی های راه باعث می‌شود مرغان یکی یکی از ادامه راه منصرف شوند. در پایان، سی مرغ به کوه قاف می‌رسند و در حالتی شهودی در می‌یابند که سیمرغ در حقیقت خودشان هستند. اکثر محققان ادبیات، از جمله «دکتر شفیعی کدکنی» بر این باورند که در این داستان، سیمرغ رمزی از وجود حق تعالی است. سیمرغ رمز آن مفهومی است که نام دارد و نشان ندارد. ادراک انسان نسبت به او ادراکی است «بی چگونه». سیمرغ در ادبیات ما گاهی رمزی از وجود آفتاب که همان ذات حق است، نیز می‌شود. ناپیدایی و بی همتا بودن سیمرغ، دستاویزی است که او را مثالی برای ذات خداوند قرار می‌دهد.

 سیمرغ یا جبرئیل؟

پژوهشگر دیگر ادبیات، «دکتر پورنامداریان»، بر این باور است که در این داستان، سیمرغ در حقیقت رمز «جبرئیل» است. چرا که تقریباً تمام صفات سیمرغ در وجود جبرئیل جمع است. صورت ظاهری آنها (بزرگ پیکری،شکوه و جمال، پر و بال) به هم شباهت دارد. بنا بر آیهٔ یک سوره «فاطر» فرشته‌ها بال دارند. در داستان زال و سیمرغ، سیمرغ واسطهٔ نیروی غیبی است و زال هم سیمایی پیامبر گونه دارد. این ارتباط بی مانند به ارتباط جبرئیل (فرشتهٔ وحی) و پیامبران نیست. شبیه داستان پرورش کودک بی پناه توسط سیمرغ در مورد جبرئیل در فرهنگ اسلامی وجود دارد.




ارسال توسط عشق خدائی لرستانی

سیمرغ افسانه ای در ادبیات ایران

سیمرغ کوه صحرا و جنگل در حجم منبت و معرق

سفارش شما در ایران و خارج از کشور

 

استفاده:در دکوراسیون، تالارها، هتلها،منزل،دکوراسیون خانه


،دکوراسیون داخلی

سفارش شما در ایران و خارج از کشور

 

با ما تماس بگیرید


مجید فیروز

09183624099

 

لرستانی

09187632169

سیمرغ پرنده افسانه های کهن ایران

سیمُرغ نام یکی چهرهٔ اسطوره ای-افسانه‌ای ایرانی است. او نقش مهمی در داستان‌های شاهنامه دارد. کنامش کوه اسطوره‌ای قاف است. دانا و خردمند است و به رازهای نهان آگاهی دارد. زال را می‌پرورد و همواره او را زیر بال خویش پشتیبانی می‌کند. به رستم در نبرد با اسفندیار رویین تن یاری می‌رساند و… جز در شاهنامه دیگر شاعران پارسیگوی نیز سیمرغ را چهرهٔ داستان خود قرار داده‌اند. از آن دسته‌است منطق الطیر عطار نیشابوری.

در ادامه میخوانیم



ادامه مطلب...
ارسال توسط عشق خدائی لرستانی

زندگی پیامبرانه - بخوان به نام گل سرخ

 

بخوان به نام گل سرخ!
آنک که ایوان کسری شکافت؛
آتشکده فارس خاموشی گرفت؛
دریاچه ساوه خشکید؛
خدایان چوبی و سنگی عرب به زیر افتادند؛
نوری به آسمان شعله کشید که تا فرسنگ ها فراسوتر چشم ها را خیره کرد؛
موبدان خواب های آشفته دیدند ...
و محمد زمزمه زندگی سرود.

 
حضرت محمد صلی الله علیه و آله



بخوان به نام گل سرخ!
آنک که آسمان به خانه گِلین کوچک او رشک برد و سَروهای جهان نزد قامتش سجده آوردند.



ادامه مطلب...
تاریخ: دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:زندگی پیامبرانه - بخوان به نام گل سرخ,
ارسال توسط عشق خدائی لرستانی

به رنگ خدا

یه روز حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد : من دلم میخواد یکی از اون بندگان خوبت رو ببینم . خطاب اومد : برو تو صحرا . اونجا مردی هست داره کشاورزی میکنه . او از خوبان درگاه ماست . حضرت اومد دید یه مردی هست داره بیل میزنه و کار میکنه . حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند میفرماید از خوبان ماست . از جبرئیل پرسید . جبرئیل عرض کرد : الان خداوند بلائی بر او نازل میکند ببین او چی کار میکنه . بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش رو از دست داد . فورا نشست . بیلش رو هم گذاشت جلوی روش . گفت : مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم . حال که تو مرا کور می پسندی من کوری را بیش از بینایی دوست دارم . حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده . رو کرد به آن مرد و فرمود : ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه . میخوای دعا کنم خدا چشاتو بهت برگردونه . گفت : نه . حضرت فرمود : چرا ؟ گفت :آنچه مولای من برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم




تاریخ: چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:به رنگ خدا,
ارسال توسط عشق خدائی لرستانی

       فوت های کوزه گری در آشپزی

برای خارج شدن حشرات از لای سبزیجات، جدا كردن دانه باقلا از غلاف آن، جلوگیری از پلاسیدگی سریع هویج، گرفتن مزه تلخ كاهو و... چه میكنید؟ با چند فوت‌وفن ساده برای انجام راحت‌تر این كارها آشنا شوید.
 


_ ترد شدن كلم قرمز
اگر كلمهایی كه می خواهید برای سالاد استفاده كنید سفت به نظر می رسند،
برای ترد شدن آنها از این دو روش استفاده كنید :

 


روش اول :
مقداری آب داخل ظرف ریخته و روی اجاق گاز بگذارید. دو قاشق غذاخوری سركه به آن اضافه كنید. كلمها را خرد كنید و داخل آب جوش و سركه بریزید. بعد از دو جوش، آنها را داخل آبكش بریزید تا آبش خارج شود و در ضمن خنك شود. میبینید كه چقدر ترد و خوشمزه میشود.
 


روش دوم :
می توانید كلم خردشده را در ظرف فلزی ریخته و برای چند دقیقه داخل فریزر قرار دهید، بسیار ترد میشود.
 


_ پختن اسفناج
برای پختن اسفناج كمی آب داخل ظرف اسفناج بریزید و حرارت را كم كنید اما برای آنكه اسفناج در ظرف بالا نیاید، در قابلمه‌ای كوچكتر از قابلمه‌ای كه روی گاز گذاشته‌اید انتخاب كنید و روی اسفناجها بگذارید. با این كار اسفناج از ظرف بالا نمیآید.
 


_ تازه نگه داشتن سبزیهای خرد نشده
اگر فرصت خرد كردن سبزیهای پاك كرده را ندارید، آنها را داخل كیسه فریزر گذاشته و داخل فریزر قرار دهید. موقع استفاده آن را از فریزر خارج كرده و قبل از آب شدن یخ آن، سبزی را رنده كنید، هم ریز میشود و هم طعم سبزی تازه را میدهد. البته بهتر است برای رنده كردن از دستكش استفاده كنید تا دست شما سرمای زیادی را حس نكند.
 


_ سبز ماندن سبزیجات
اگر مایلید سبزی آش یا سبزیجات دیگر مانند نخودفرنگی یا لوبیاسبز، سبز بمانند و رنگ كدر به خود نگیرند، از این روش استفاده كنید:
در مدت پخت، در ظرف را باز بگذارید یا یكچهارم قاشق چایخوری جوش شیرین به سبزیجات مذكور اضافه كنید.
 


_ از بین بردن پلاسیدگی كاهو و كرفس
كمی آبلیمو در آب سرد ریخته، سپس كاهو و كرفس را در آن خیس كنید و چند ساعت درون یخچال قرار دهید تا تازگی خود را به دست آورد.
 


_ جلوگیری از پلاسیده شدن هویج
قبل از گذاشتن هویج درون یخچال سر و ته هویج را ببرید. سر هویج رطوبت آن را گرفته، هویج را خشك و پلاسیده می كند.
 


_ پوست كندن گوجه فرنگی
ابتدا گوجه‌ها را به مدت ۸ ثانیه داخل آب جوش قرار دهید و بعد آن را داخل آب سرد بیاندازید. پوست گوجه‌ها براحتی جدا میشود.
 


_ پوست كندن سیر
می توانید سیر را برای چند دقیقه داخل آب گرم قرار دهید تا پوست آن براحتی جدا شود. راه دیگر این است كه با گوشتكوب ضربه‌ای آرام به سیر بزنید تا پوست آن راحت جدا شود.
 


_ پوست كندن باقالا


راه اول :
با كارد آشپزخانه از بالا تا پایین باقالای درسته را خراش دهید. با فشاری مختصر مغز باقلا بیرون خواهد پرید.
 


راه دوم :
برای جدا كردن پوست دوم باقالا روی پوست اول آن كمی نمك بپاشید و پس از پنج دقیقه پوست را جدا كنید.
 


_ روش پختن نخود فرنگی
وقتی می خواهید نخود فرنگی را بپزید، آن را با غلافش بپزید. بعد از پخت، نخود فرنگی از غلاف جدا می شود و روی آب می آید. این كار سبب میشود نخود فرنگی طعم بهتری هم پیدا كند.
 


_ از بین بردن تلخی كاهو
اگر كاهوی سالادی تلخ شده است، میتوانید آن را چند دقیقه‌ای (حدود ۱۵ دقیقه) داخل آبنمك سرد قرار دهید. با این كار تلخی كاهو گرفته خواهد شد.



_ بیرون راندن حشرات از سبزیجات
برای اینكه حشرات داخل سبزیجاتی مانند كلم، گل كلم و نظایر آن را بیرون بیاورید، ۱۵ دقیقه آن را در آب سردی فرار دهید كه با چند قاشق چایخوری نمك یا سركه مخلوط كرده‌اید




تاریخ: چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب: فوت های کوزه گری در آشپزی,
ارسال توسط عشق خدائی لرستانی
کلیدبهشت

سازنده ترین کلمه" گذشت" است... آن را تمرین کن
پر معنی ترین کلمه" ما" است...آن را بکار ببند.
عمیق ترین کلمه "عشق" است... به آن ارج بنه.
بی رحم ترین کلمه" تنفر" است...از بین ببرش.
سرکش ترین کلمه" هوس" است...بآ آن بازی نکن.
خود خواهانه ترین کلمه" من" است...از ان حذر کن.
ناپایدارترین کلمه "خشم" است...ان را فرو ببر.
بازدارترین کلمه "ترس"است...با آن مقابله کن.
با نشاط ترین کلمه "کار"است... به آن بپرداز.
پوچ ترین کلمه "طمع"است... آن را بکش.
سازنده ترین کلمه "صبر"است... برای داشتنش دعا کن.
روشن ترین کلمه "امید" است... به آن امیدوار باش.
ضعیف ترین کلمه "حسرت"است... آن را نخور.
تواناترین کلمه "دانش"است... آن را فراگیر.
محکم ترین کلمه "پشتکار"است...آن را داشته باش.
سمی ترین کلمه "غرور"است... بشکنش.
سست ترین کلمه "شانس"است... به امید آن نباش.
لطیف ترین کلمه "لبخند"است...آن را حفظ کن.
حسرت انگیز ترین کلمه "حسادت"است... از آن فاصله بگیر.
ضروری ترین کلمه "تفاهم"است... آن را ایجاد کن.
و هدفمندترین کلمه "موفقیت"است...




تاریخ: چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:کلیدبهشت,
ارسال توسط عشق خدائی لرستانی
شیطان و زن
 
زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ?
میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را
طلاق دهد ؟
شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :
چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد
سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید
و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد
و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد
سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم
و آن زن گفت :کمی صبر کن
نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!!
شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟
آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت
همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به
خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم
و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم
و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش.

و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد
و اطلاعات دیگری از شیطان نداریم

ارسالی از فاطمه شجاع




تاریخ: جمعه 18 اسفند 1391برچسب:شیطان و زن,
ارسال توسط عشق خدائی لرستانی

گدایی, رحمت خدا, داستان ضرب المثل

ضرب المثل گدا به گدا رحمت به خدا

می گویند شخصی از راهی می گذشت دید دو نفر گدا بر سر یک کوچه جلو دروازه خانه ای با یکدیگر گفتگو دارندو نزدیک است بینشان دعوا شود .

آن شخص نزدیک شد و از یکی از آنها سئوال کرد : (( چرا با یکدیگر مشاجره و بگو و مگومی کنید ؟ )) یکی از گداها جواب داد : (( چون من اول می خواستم بروم در این خانه گدایی کنم ، این گدا جلو مرا گرفته و می گوید من اول باید بروم . بگو مگو ما برای همین است . ))

آن شخص تا این حرف از دهن گدا شنید سرش را به سوی آسمان بلند کرد و به دو نفر گدا اشاره کرد و گفت : (( گدا به گدا ، رحمت به خدا )) یعنی گدا راضی نیست گدای دیگر از کیسه مردم روزی بخورد ، پس رحمت به خدا که به هر دوی آنها رزق می رساند




تاریخ: جمعه 18 اسفند 1391برچسب:گدایی, رحمت خدا, داستان ضرب المثل ,
ارسال توسط عشق خدائی لرستانی

فلسفه چهارشنبه سوری به روایت شاهنامه فردوسی

 

سور به معناى میهمانى و جشن مى باشد
اما چرا چهارشنبه سورى و چرا آتش برافروختن و چرا از روى آتش پریدن؟ 



ادامه مطلب...
ارسال توسط عشق خدائی لرستانی


گیاهان انرژی زا, جنسینگ سیبری, ژینکو, چای سبز

 

 

گیاهان انرژی زا، علاوه بر ایجاد انرژی، سلامت و تعادل سیستم دفاعی بدن را نیز بهبود می بخشد.
جنسینگ سیبری: به نقل از سایت «MSN»، این گیاه بین ورزشکاران شهرت زیادی دارد. این گیاه بنیه بدن را افزایش می دهد، خستگی مفرط را کاهش می دهد و تأثیر استرس را به حداقل می رساند. این گیاه که به صورت دم کرده، کپسول یا قرص مصرف می شود برای بیماران مبتلا به لوپوس، آرتریت روماتوئید و فشار خون بالا توصیه نمی شود.
ژینکو: این گیاه با افزایش تولید آدنوزین تری فسفات (نوکلئوئید حامل انرژی) (ATP) در بدن، میزان انرژی سلولی را افزایش می دهد. ATP به مغز کمک می کند گلوکز را متابولیزه کند و در نتیجه عملکرد حافظه و ذهن را بهبود بخشد.
چای سبز: این نوشیدنی عملکرد تحریک کننده دارد. در نتیجه در طول روز انرژی بدن را افزایش می دهد. چای سبز حاوی ماده آنتی اکسیدان، ضد سرطان و آنتی بیوتیک است.
جنسینگ هندی (اشواگاندا): این گیاه در طب هندو برای تسکین خستگی مفرط استفاده می شود و مقاومت بدن به استرس را افزایش می دهد و در نتیجه میزان انرژی بدن بهبود می یابد. در صورت مصرف داروی ضد اضطراب و صرع از مصرف این گیاه پرهیز شود.
گون (استرا گالوس): متابولیزم بدن را افزایش می دهد و درمان عالی برای رفع خستگی مفرط است. اگرچه مصرف آن ضرر ندارد اما در صورت بالا بودن تب یا داشتن عفونت از مصرف آن پرهیز کنید.
در صورت مصرف رقیق کننده خون یا بتابلوکر از این گیاه استفاده نشود.
گزنه: دم کرده این گیاه نسبت به یک فنجان قهوه انرژی بیشتری دارد. این گیاه سرشار از ویتامین ها و مواد معدنی است.
ریش (Reishi): نوعی قارچ نادر در چین که لقب «اکسیر زندگی» دارد و برای افزایش انرژی، تقویت سیستم ایمنی بدن و کاهش استرس استفاده می شود





ارسال توسط عشق خدائی لرستانی
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی